شب «از طهران تا تهران» با نمایش فیلم مستند «چنارستان» و سخنرانی ناصر تکمیل همایون، به بررسی گوشهای از تاریخ این شهر پرجمعیت پرداخت. به گزارش ایسنا، یکصد و هشتاد و هفتمین شب از شبهای مجله بخارا به بررسی گوشههایی از تهران قدیم اختصاص داشت که تحت عنوان «از طهران تا تهران» و با همکاری بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، دایرهالعمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینه پژوهشی ایرج افشار عصر روز گذشته - شنبه 11 بهمن - در محل کانون زبان فارسی برگزار شد. علی دهباشی در ابتدای مراسم گفت: «امشب سعی کردهایم که خیلی فشرده به گوشههایی از تاریخ تهران بپردازیم و بدیهی است که در این فرصت کوتاه، مجال بررسی همه جانبه در اختیار ما نخواهد بود. در کتب جغرافیایی تهران، بین قصران جنوبی و ری، جایی است که تهران را مشخص کردهاند و در سندی که مورخ آن روزگار، یعنی در سال 599 قمری، مرتضی راوندی ضمن روایت حوادث 561 قمری مینویسد: ارسلان از لشگرگاه حرکت فرمود و به بالای تهران فرود آمد. این گونه حوادث است که کمکم نام تهران در زبانها میافتد و تهران دوران ایلخانیان و تیموریان را طی میکند تا به زمان صفویان میرسد و مورد توجه شاه تهماسب اول صفوی قرار میگیرد که به امر او در اطراف تهران بارویی با 114 برج کشیده میشود. و تهران به صورت شهرکی درمیآید که در مسیر بزرگ شدن قرار میگیرد. این شهرک عهد صفویه و زندیه را با شهرت بسیار پشت سر میگذارد تا به وسیله نخستین پادشاه قاجار، آقا محمدخان به سال 1212 قمری پایتخت ایران میشود. تهران با گذراندن وقایع مشروطیت به دست سرسلسله حکومت پهلوی، رضا شاه میرسد و در زمان او بود که در سال 1309 اراضی خندقهای اطراف دروازههای تهران به تهران ضمیمه شد و وسعت گرفت و این گسترش آن چنان ادامه یافت که همچون بختکی بر روی باغها و فضاهای طبیعی اطراف شهر پنجه انداخت و کار به جایی رسید که امروز با فاجعهای به نام تهران روبرو هستیم.» دکتر ناصر تکمیل همایون اولین سخنران این شب بود که از محله « اودلاجان» سخن گفت: پژوهش من به پنج محله در تهران میپردازد که اودلاجان یا عودلاجان یکی از آنهاست و کتابی هم برای آن منتشر کردهام. و بقیه این محلات نیز به صورت کتابی کوچک توسط دفتر پژوهشهای فرهنگی منتشر و در اختیار علاقمندان قرار خواهد گرفت. محله اودلاجان بخش کوچکی از روستای تاریخی تهران است. اما نام و نشان روستای طهران بر پایه پژوهشهای دقیقی که برای نخستینبار در فارسنامه ابن بلخی در سال 510 قمری مشخص شده، آنجا که آمده است «همه میوههای آن جا به غایت نیکوست، خاصه انارکی مانند انار طهرانی است. درباره روستای طهران یا تهران، مرحوم دکتر حسین کریمان از قول یاقوت حموی آورده است: «طهران از دیههای ری است و میان آن دو فاصله به مقدار یک فرسنگ است.» شهر تهران در سال 961 قمری به دستور شاه طهماسب صفوی در محیطی دارای 600 گام بنا گردید و از چهار سو دارای چهار دروازه شد: * دروازه شمیران نبش پامنار و خیابان امیرکبیر * دروازه شاه عبدالعظیم انتهای بازار عباس آباد/بازار حضرتی * دروازه قزوین میدان شاپور * دروازه دولاب نبش بازارچه نایب السلطنه به مرور محلات دوازده گانه در هم ادغام شدند و با برخورداری از زمینهای بایر مجاور خود و باغها و مزرعهها به صورت چهار محله بزرگ بازار و محله بازار، چاله میدان، اودلاجان و سنگلچ درآمدند. یکی از محلههای ترکیب شده از چند محله کوچک دوازده گانه روستای تهران، محلهای است که از دوره قاجاریه بدین سو به نام عودلاجان (اودلاجان) شهرت یافت. این محله از دوره یاد شده تحریف شده و به غلط عودلاجان نام گرفته است و معلوم نیست کدام محلههای قدیمی روستان تهران با چه اسامی، این محله جدید را به وجود آوردهاند. شاید که محله ساران و سرجمیک در کلان محله اودلاجان جای یافتهاند. کلان محله اودلاجان که از دوره صفویه به حد و مرز آن مشهور شد، به مرور زمان به لحاظ جغرافیایی توسعه پیدا کرد و زیر محله و محلههای متعدد در درون آن پدید آمد: * از شمال خیابان امیرکبیر (چراغ گاز یا برق) * از شرق خیابان ری * از جنوب خیابان پانزده خرداد (بوذرجمهری) و محله چاله میدان و بازار و محله بازار * از غرب خیابان ناصر خسرو (ناصریه) خندق سابق محله ارگ این منطقه همان جایی است که از زمان شاه طهماسب بدین سو اندک اندک آباد شده و خانهها و عمارتهای جدید و بناهای مذهبی و رفاهی در آن ایجاد شده است. با توسعه محله بزرگ اودلاجان و سکونت مهاجران گوناگون از مناطق مختلف ایران، این محله به مرور تا پایان دوره سطلنت قاجاریه دارای محلههای کوچک، گذرها، میدانچهها، کوچهها، بازارها و بازارچههای متعدد شد. اودلاجان دربردارنده پیروان مذهب تشیع، یهودیان و اقلیتی از مسیحیان بوده است. اما دو گروه مسلمان و یهودی (کلیمی) طی سالها زندگی مشترک با یکدیگر، همزیستی نسبتاً آرام و سالمی داشتهاند. هر دو دیانت دارای اماکن مقدس مذهبی و عبادتی بودهاند که بسیاری از آنها هنوز پابرجاست. در این محله پیش از ایجاد دارالخلافه ناصری و پس از آن ، مساجد و مدارس و مکتبخانههای اسلامی و تکیهها و حسینیهها و سقاخانههای دیگری بنا شده است و یهودیان نیز اماکن مقدس خود را داشته اند. از جمله کنیسه عزرا یعقوب کهن محله کلیمیها و کنیسه نو محله کلیمیها. اما محله اودلاجان همانند دیگر محلههای تهران در سالهای 1309 تا 1311 خورشیدی در زمان رضا شاه و ریاست بلدیه سرهنگ کریم خان بوذرجهمری که بار دیگر حصار و برج و باروی تهران ویران شد و شهر بی در و دروازه پدید آمد، مملو از مهاجران و ساکنان جدید شد. تهران در مسیر بزرگ شدن، آن سان گستردگی یافت که طی 50 سال حدود 250 روستای پیرامونی خود را بلعید، و جمعیت آن که در آغاز پایتختی حداکثر 50 هزار تن بود، در زمان حاضر با جمعیت روز که از شهرستانها به تهران مراجعه میکنند به حدود 15 میلیون رسید که حدود یک پنجم جمعیت کل کشور است. در ادمه مراسم، «کامران صفامنش» از ویژگیهای اجتماعی تهران حکایت کرد. او فارغالتحصیل معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال 1352 است و سپس از دانشگاههای برکی و یو.سی.ال.ای در سال 1356 فارغالتحصیل شد و طی این سالها بیشتر درباره مسائل مختلف تهران کار کرده و از جمله انستیتوی پژوهشی تهران را در سال 1360 بنیان گذاشتند و مقالات و کتابهای متعددی نیز در همین زمینه به چاپ رساندهاند. وی در صحبتهایش اظهار کرد: «من امشب قصد ندارم از معماری و کار شهرسازی حرف بزنم. بحث من راجع به زمینه دیگری است که شهر را میسازد. من به نعمت دنبال تهران گشتن با بزرگان فرهنگ و ادب این مملکت آشنا شدم .بزرگانی که در قید حیات هستند و مایه افتخار ما هم هستند. دکتر تکمیل همایون به وضعیت و سابقه تاریخی شهر تهران اشاره کردند. در تهران شناسی از مرحوم کریمان یاد کردند، از آقای مصطفوی و دیگران. کسانی که زودتر شروع کردند و آثاری از خود به یادگار گذاشتند، آن موقع که ما دانشجو بودیم. من از حدود سالهای 49 و 50 مشغول مطالعه تهران شدم، برای کار تزم و بعد همینطور ادامه پیدا کرد. و بعد از انقلاب و برگشتن به تهران، نگاه من به تهران عوض شد. چیزی را که آن موقع نگاه میکردم و نمیدیدم، توانستم ببینم. بحث تاریخ برای من مطرح شد. من میخواهم درباره لزوم داشتن نگاه تاریخی به شهر صحبت کنم. من شبهای بسیاری را در کنار استاد انوار در تهران گذراندم. هنوز هم شبها به کوچههای تهران میروم.» صفامنش در بخشی دیگر از سخنان خود گفت: من اگر درباره تهران کار نمیکردم، با مرحوم افشار آشنا نمیشدم، با مرحوم اصغر مهدوی آشنا نمیشدم، با مرحوم ذکاء آشنا نمیشدم و یک مرتبه متوجه فرهنگی شدم که در حوزه زندگی ما ایرانیها حضور دارد و ما با نگاه مکانی و نگاه تاریخی به همهچیز مینگریم. من متوجه شدم که اگر در این سالها مهاجرت رخ نمیداد، اگر نوع دیگری از تصور بر تصور غالب نشده بود، الان تهران ما به این شکل و شمایل نبود. مهاجرتها و رفتنهاست که چیزی را از محیط سلب میکند. وی در پایان افزود: تنها کاری که ما میتوانیم بکنیم این است که مفهوم واقعی تاریخ نگاری را به تاریخ شهر خودمان برگردانیم. این علم است، روش دارد، مسیر دارد و افراد میتوانند روش و مسیرش را تعیین کنند. سپس هادی آفریده، سازنده فیلم مستند «چنارستان» در چند جملهای از فیلم خود گفت که به طولانیترین خیابان تهران، طولانیترین خیابان ایران، طولانیترین چنارستان ایران و طولانیترین چنارستان خاورمیانه میپردازد و بعد این فیلم به نمایش درآمد. پس از نمایش این فیلم، استاد سید عبدالله انوار از تهران در تاریخ روایت کرد و گفت: در اسناد نوشتاری، مدرکی به دست نیست که تهران را پیش از اسلام بشناساند، در حالیکه برای «ری» چنین مدارکی در کتاب مقدس و در اقوال یونانیان وجود دارد، اگرچه اکتشافات باستان شناسی در قیطریه شمیران یا دَروس، نزدیک قیطریه، مدارکی به دست میدهد که در این نواحی اقوامی میزیستهاند که فرهنگ آنها با فرهنگ اقوام زیستکننده در نواحی «سیلک» یکی بوده و آن به زمانهای هزار و اند سال پیش از مسیح میرسد. با وجود چنین مدارک باستانشناسی، هیچ مدرک نوشتاری به دست نیست که تهران را در دورههای پیش از اسلام و بعد از اسلام تا قرن سوم هجری معرفی کند و فقط از دو کس نام برده میشود که با نسبت به تهران، نام تهران را در مدرک نوشتاری میآورند: یکی «محمدبن حماد طهرانی رازی» و دیگری محمدبن احمدبن سعید انصاری دولابی تهرانی است. نام «طهران » در یکی قرین با «ری» و در دیگری قرین با «دولاب » است. برگرفته از : http://www.isna.ir
|

