دیدگاه   
 
ساخت بتن سبز دوستدار محیط زیست 23:08 سه شنبه 14 بهمن 1393
0
 سن سی خلیلی فرد
سن سی خلیلی فرد بسیار خوب  وعالی
ساخت بتن سبز دوستدار محیط زیست 23:08 سه شنبه 14 بهمن 1393
0
 سن سی خلیلی فرد
سن سی خلیلی فرد بسیار خوب  وعالی
حیف از 02:18 سه شنبه 14 بهمن 1393
0
 سن سی خلیلی فرد
سن سی خلیلی فرد ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم ترا، ای کهن بوم و بر دوست دارمترا، ای کهن پیر جاوید برنا ترا دوست دارم، اگر دوست دارم ترا، ای گرانمایه، دیرینه ایران ترا ای گرامی گهر دوست دارمترا، ای کهن زاد بوم بزرگان بزرگ آفرین نامور دوست دارم هنروار اندیشه ات رخشد و من هم اندیشه ات، هم هنر دوست دارم اگر قول افسانه، یا متن تاریخ وگرنقد و نقل سیر دوست دارم
اگر خامه تیشه ست و خط نقر در سنگ براوراق کوه و کمر دوست دارم

تنها هتل 8 ستاره جهان 01:39 سه شنبه 14 بهمن 1393
0
 سن سی خلیلی فرد
سن سی خلیلی فرد بنام معمار هستی باسلام ودرود سپاس گزارم
شهر گم شده در یونان 22:49 یکشنبه 12 بهمن 1393
1
 سن سی خلیلی فرد
سن سی خلیلی فرد تو شاهکار خالقی تحقیر را باور نکن
بر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن
تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو زنجیر را باور نکن...
تصاویری جالب از پشت پرده حیات‌وحش 02:07 یکشنبه 12 بهمن 1393
0
 سن سی خلیلی فرد
سن سی خلیلی فرد هوار..هوار..هزار..هزار..قطار..قطاردو پا داری..دو پا بیار..فراراز دست رفیق بی عیار..
یک عکس ، یک عکاس ـ 2 01:54 یکشنبه 12 بهمن 1393
0
 سن سی خلیلی فرد
سن سی خلیلی فرد تک درختی در بیابانم ولی سر سبز و شادمپای در خاکم ولی گیسو نهاده دست بادممأمن مرغ غزلخوان است هر شاخ و بر مندوستی با مرغکان دادست یادم اوستادگاهگاهی رهگذاری؛ خسته ای؛ آید کنارممیدهد مرغی غزالی گاه و بیگاهی مرادمریزش باران و اَبر آسمان را دوست دارمخشکسالی آورد بیرون ز من آه از نهادمآنچه بر جا مانده یاد از مادرم در خاطر مندانه ای افتاده بر خاک و کز او اینگونه زادمیاد دارم روزگار کودکی در جنگل امّاجمله از جور تبر رفتند و من تنها فتادم
یک عکس ، یک عکاس ـ 4 01:43 یکشنبه 12 بهمن 1393
1
 سن سی خلیلی فرد
سن سی خلیلی فرد  در اوج آرزوبگذار تا ازین شب دشوار بگذریم
رود رونده سینه و سر می زند به سنگ
 یعنی بیا که ره بگشاییم و بگذریم
لعلی چکیده از دل ما بود و یاوه گشت
 خون می خوریم باز که بازش بپروریم
ای روشن از جمال تو ایینه ی خیال
 بنمای رخ که در نظرت نیز بنگریم
 دریاب بال خسته ی جویندگان که ما
 در اوج آرزو به هوای تو می پریم
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20