دیدگاه   
 
نوسازی کلیسایی در هلند 14:33 آدینه 27 بهمن 1391
0
 مهسا معتمد
مهسا معتمد مرسی عزیزم
سفری بی‌نظیر به درون تلفن همراه 14:32 آدینه 27 بهمن 1391
0
 مهسا معتمد
مهسا معتمد مرسی جالب بود
احوال چنارهای ولیعصر 14:30 آدینه 27 بهمن 1391
2
 مهسا معتمد
مهسا معتمد فکرمی کنم مهم ترین عاملی که موجب قطع این درختان تنومند می شود، حضور ساختمان های تجاری متعدد در خیابان ولیعصرباشد.

در واقع واضح است که تاجران آن منطقه به خاطر نمایش بهتر برندها و محصولات خود، اقدام به خشک کردن چنارهای پیاده رو کرده اند و با پرداخت جریمه ای سبک، نمای مکان تجاری خود را بیشتر در معرض دید عموم قرار داده اند.
احوال چنارهای ولیعصر 14:28 آدینه 27 بهمن 1391
2
 مهسا معتمد
مهسا معتمد هنوز هم بسیاری از کهنسالان ایرانی و حتی توریست ها، یاد و خاطره چنارهای انبوه خیابان پهلوی سابق را از یاد نبرده اند. اما امروزه دیگر از آن خاطرات نوستالوژیک خبری نیست و چنارهای خیابان ولیعصر به کم ترین تعداد خود رسیده اند.

تا همین 20 سال پیش بالغ بر 24 هزار درخت چنار در خیابان ولیعصر خودنمایی می کرده است اما امروزه این تعداد به کمتر از هشت هزار چناررسیده است.
احوال چنارهای ولیعصر 14:27 آدینه 27 بهمن 1391
2
 مهسا معتمد
مهسا معتمد زمانی که در سال 1307 خورشیدی، کلنگ احداث خیابان ولی عصر زده شد، چنارهایی در دوسوی طولانی ترین خیابان پایتخت کاشتند که با گذر زمان، این چنارها به یکی از مصادیق هویت طهران قدیم بدل شد.
احوال چنارهای ولیعصر 14:26 آدینه 27 بهمن 1391
2
 مهسا معتمد
مهسا معتمد مرثیه‌ای برای چنارهای ولیعصر

تو گویی در مقام مقایسه با فاجعه عظیمی همچون خشک شدن دریاچه ارومیه، دیگر کسی به یاد خشک شدن چنارهایی نیست که حتی با وجود کم شدن شان،همچنان عنوان ریه های تنفسی پایتخت را یدک می کشند.
تصاویری بسیارزیبا ازحیوانات 03:54 آدینه 27 بهمن 1391
3
 مهسا معتمد
مهسا معتمد مرسی جالب بود .

مخصوصا تصویر بچه زرافه و مادرش :)
تداوم هویت در منظر شهری 02:20 آدینه 27 بهمن 1391
1
 مهسا معتمد
مهسا معتمد جناب آقای مهندس فیلا

با تشکر از لطف شما

من پس از مطالعه مقالات ،گروهی را که به نظرم جالب تر و حاوی نکات مفید تری هستند

را انتخاب می نمایم

وبرای سایت ارسال می کنم

امیدوارم که این مطالب برای شما نیز مفیدو مسمر ثمر واقع شود.
آشنایی با انواع پیاده راهها و ویژگی های آنها در ایران و... 01:16 پنجشنبه 26 بهمن 1391
0
 مهسا معتمد
مهسا معتمد دوستان عزیزم :

از لطف و حمایت همیشگی شما سپاسگزارم.
پدر که باشی: خیلی قشنگ و دوست داشتنی 04:00 آدینه 27 بهمن 1391
5
 مهسا معتمد
مهسا معتمد با یک دنیا تشکر (تقدیم به همه پدران مهربان )

ک ساعت ویژه
مردی دیروقت خسته وعصبانی از سر کار به خانه بازگشت .دم در پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود
_بابا یک سوال از شما بپرسم؟
_بله حتما چه سوالی ؟
_بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول میگیری؟
مرد باعصبانیت پاسخ داد (این به تو ربطی نداره .چرا چنین سوالی میکنی؟
_فقط می خواهم بدانم .بگوییدبرای هر ساعت کار چقدرپول میگیرید؟
_اگر باید بدانی خوب میگویم 20دلار.
پسر کوچک در حالی که سرش پایین بودآهی کشید.سپس به مرد نگاه کردو گفت میشود لطفا 10 دلار به من قرض بدهید؟
مرد بیشتر عصبانی شد و گفت اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال فقط این بود که پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری سریع به اتاقت برو فکر کن ببین که چرا این قدر خود خواه هستی .من هر روز سخت کار میکنم و برای چنین رفتار های کودکانه ای وقت ندارم .پسر کوچک آرام به اتاقش رفت و در را بست .
مرد نشست وباز هم عصبانی تر شد. چطور به خودش اجازه میدهد برای گرفتن پول از من چنین سوالی بپرسد؟بعد از حدود یک ساعت مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی تند و خشن رفتار کرده است . شایدواقعا چیزی بوده که او برای خریدنش به 10 دلار نیاز داشته است .به خصوص این که خیلی کم پیش می آمدکه پسر از پدر درخواست پول کند.
مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد .
_خواب هستی پسرم ؟
_نه پدر بیدارم .
_ فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام .امروز کارم خیلی سخت وطولانی بود همه ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم .بیا این 10 دلاری که خواسته بودی .
پسر کوچولو نشست خندید و فریاد زد((متشکرم بابا!))بعد دستش را زیر بالشش برد وچنداسکناس مچاله شده در اورد .
مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته است دوباره عصبانی شد.وغرولند کنان گفت با این که خودت پول داشتی چرا باز هم پول خواستی؟
پسر کوچولو پاسخ داد (برای این که پولم کافی نبود .ولی الان هست .حالا من20دلاردارم .می توانم1ساعت از کارشما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟دوست دارم با شما شام بخورم ...
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20