سهم میراث فرهنگی، شهرداری و کمیتهی امداد در تخریب خانهی توران چهقدر است؟
تخریب بناهای تاریخی همواره با موج رسانهای همراه است، اما بهراستی چه کسانی در از میان رفتن تاریخ و هویت فرهنگی این سرزمین مقصرند؟ خبر تخریب خانه توران از سوی جامعه معماران ایران منتشر شد. این که کدام معمار و با چه انگیزهای این خبر را منتشر کرد و چرا معماران اگر پیشتر هم از وجود چنین بنای ارزشمندی خبر داشتند و آن را منتشر نکردند؛ بماند؟! اما در این بین سه راس اصلی تخریب این بنای ارزشمند معماری معاصر ایران که به دلیل حضور قمرالملوک امیرسلیمانی (توران) همسر سوم رضا شاه پهلوی افزون بر ارزش معماری، ارزش تاریخ معاصر ایران را نیز با خود به همراه داشت؛ شامل چه کسانی میشود؟ به نظر میرسد کمیته امداد، شهرداری و میراث فرهنگی هر سه سهمی برابر در تخریب این بنای ارزشمند دارند. خوان اول: کمیته امداد امام خمینی کمیته امداد بعنوان دومین نهاد انقلابی در تاریخ ۱۴ اسفند ماه ۱۳۵۷، با صدور حکم امام خمینی(ره) برای مدت نامحدود، بمنظور تحقق بخشیدن به اهداف عالیه نظام جمهوری اسلامی ایران و ولایت فقیه در حمایت، امداد محرومان، مستضعفان و خودکفا کردن آنان، تأسیس شد. در اساسنامه کمیته امداد هم آمده است این نهاد «با هویتی دینی و مردمی، جهادی، عامالمنفعه و غیر انتفاعی تأسیس شد تا پیامآور فرهنگ احسان، ایثار، انفاق و نیکوکاری در جامعه اسلامی بوده و غیرت و کرامت انسانی را در حمایت از محرومان حفظ کند». هرچند برخی اموال، بناها و املاک در روزهای نخستین انقلاب حکم توقیف گرفت و با هدف رسیدگی به مستضعفان در اختیار برخی نهادها از جمله کمیته امداد قرار گرفت اما از آن زمان حداقل ۳۷ سال میگذرد. به طور مشخص در مورد باغات تحت تملک این نهادها باید گفت از آنجا که این باغات ریه تنفسی شهر به شمار میروند و نقش مهمی در حیات و بقای محیط زیست شهری ایفا میکنند، نمیتوان آنها را خشک کرد یا از بین برد و به جای آن برج ساخت. در این باره میتوان به سخنان مقام معظم رهبری و حساسیت ایشان به این مسأله اشاره کرد. ایشان در اسفند سال ۹۳ با اشاره به جنگلها و مراتع به عنوان ریه های تنفسی شهرها و عوامل نگهدارنده خاک، از دست اندازی افراد سودجو به جنگلها و منابع طبیعی بخصوص در شمال کشور ابراز تأسف شدید کردند و افزودند: دستگاههای مسئول باید قاطعانه با تعدی به جنگل ها به هر بهانهای اعم از هتل سازی و جذب گردشگر و ساخت حوزه علمیه و برخی توجیهاتِ به ظاهر قابل قبول، مقابله کنند. اما در مورد بناها و املاک ، شاید در زمان توقیف به دلیل معاصر بودن این بناها با زمان انقلاب یا داشتن حداقل ۲۰ الی ۳۰ سال قدمت، این اموال جزو آثار تاریخی به شمار نمیآمدند اما یادآوری این نکته ضروری است که با گذر ۳۷ سال از انقلاب بناهای یادشده حداقل ۶۰ الی ۷۰ سال قدمت دارند و بخشی از تاریخ معماری دوره پهلوی به شمار می روند. افزون بر این اکنون بناهای مورد نظر مضاف بر ارزش تاریخی، ارزش روایت تاریخی را هم در دل خود جای داده اند که این موضوع مشمول گذر زمان نمیشود. فرضاً بنایی متعلق به فلان تیمسار، شاهزاده، وزیر، وکیل، نماینده مجلس، روحانی، شاعر، نویسنده، هنرمند، ورزشکار و... در دوران خود، روایتگر تاریخ و خاطره جمعی از انقلاب و تاریخ معاصر ایران در آن برهه زمانی است. با تخریب هر یک از این آثار برگی از تاریخ معاصر ایران گم میشود. آیا فرضاً کمیته امداد نمیتوانست خانه توران را به موزه یا مرکز اسناد این نهاد تبدیل کند؟ آیا کمیته امداد هیچ روایتی از تاریخ آن زمان نداشت که بخواهد برای نسل آینده بازگو کند؟ آیا اگر بخواهیم به این موضوع بپردازیم که در دوره پهلوی چه اتفاقاتی رخ داده و سهم هریک از افراد در رخدادها چه بوده است نباید به همین آثار استناد کرد؟ وقتی از میراث فرهنگی ایران سخن به میان میآید تمامیت ایران در همه حوزهها را در برمیگیرد. میراث فرهنگی فقط به گذشته تعلق ندارد بلکه سرنوشت حال و آینده یک مملکت را مشخص میکند. میراث فرهنگی ارثیهای است شامل فرهنگ، تاریخ، هنر، هویت و تمدن یک سرزمین که هزاران سال دست به دست شده و به ما رسیده است. آیا میتوان منکر آن شد که ارثیه مادی در زندگی کنونی ما نقشی ندارد؟! در حوزه فرهنگ این ارثیه هزاران بار بیشتر در زندگی امروزی ما تأثیر گذار است بویژه ایران، با توجه به موقعیت استراتژیکی که در منطقه، خاورمیانه و جهان دارد، حفظ هویت فرهنگی و دیپلماسی فرهنگی بیش از هر ابزار دیگری برایش کارساز است. به عبارتی تاریخ برای هر کشوری مشروعیت به ارمغان میآورد نمیتوان اثری را از بین برد و گمان کرد که تاریخ از بین نمیرود و خدشهای هم به مشروعیت یک کشور وارد نمیشود. آثار چنین تخریبهایی شاید در کوتاه مدت نمود نداشته باشد اما در دراز مدت غیرقابل جبران است. تاریخ را نمیتوان خرید و فروش کرد. تاریخ شناسنامه یک ملت است و متعلق به گروه و دسته خاصی نیست. اکنون با تخریب خانه توران چند اتفاق نامبارک برای کمیته امداد افتاده است. نخست وجهه این نهاد است که به عنوان حامی مستضعفان با تخریب خانه توران در ردیف تخریبگران آثار تاریخی قرار گرفته است؟ دوم آن که کمیته امداد یک نهاد و بنگاه اقتصادی نیست که بخواهد با هر عنوان و وسیلهای کسب درآمد کند. آیا تخریب آثار تاریخی از وجهه خیریه این نهاد نمیکاهد؟ مگر کمیته امداد با سرمایه اجتماعی و بر اساس اعتماد مردم شکل نگرفته است بنابراین اصلیترین عنصر حمایتی از آن مردم به شمار میآیند، پس چرا هنگامی که عدهای از معماران جلوی خانه دست به اعتراض زدند و رسانهها و شبکههای اجتماعی به پوشش اخبار خانه توران پرداختند به این سرمایههای اجتماعی و افکار عمومی توجهی نشد؟ آن هم نهادی که مردم قرار است کمکهای خود به نیازمندان را در اختیار آن قرار دهند؟ چرا یک نهاد خیریه نباید به افکار عمومی احترام بگذارد؟ از سویی شاید تخریب خانه توران پیش از ثبت اضطراری آن از منظر قانونی و حقوقی تخلف نبود اما از نظر فرهنگی ضربه مهلکی بر دامان کمیته امداد وارد کرد چرا که این نهاد با علم به تاریخ این بنا و به عنوان یکی از نهادهای داعیه دار در حوزه دفاع از انقلاب چگونه بخشی از روایت تاریخی مردم یک سرزمین را برای ساخت مجتمعی تجاری به دیار باقی فرستاد؟ از آن بدتر پس از ثبت اضطراری بنا چرا از قانون تمکین نکرد و شبانه دست به تخریب زد؟ هرچند ثبت اضطراری این بنا نوشدارو پس از مرگ سهراب است و شاید سازمان میراث فرهنگی با توجه به سرعت تخریب این بنا، صرفاً ویرانههای آن را به ثبت رسانده بود اما آیا این دلیلی میشود تا کمیته امداد بنا به نظر خود دست به تداوم تخریب بزند و به قانون احترام نگذارد؟ شاید با شکایت کمیته امداد به دیوان عدالت اداری و حضور کارشناس تخصصی میراثِ دادگستری، این دیوان یا دادگاه با توجه به میزان تخریب رأی به خروج اثر از ثبت میداد و آن را فاقد ارزش اعلام میکرد اما چرا کمیته امداد تا آن زمان صبر نکرد و مراحل قانونی را طی نکرد و به قانون احترام نگذاشت که اگر خطای نخست قابل چشم پوشی باشد خطای دوم غیرقابل چشمپوشی است و پیگرد قانونی دارد؟ سوم آن که با آمدن مدیر جدید این نهاد که علاقمند به انجام پارهای از امور اصلاحی است انتظار میرود این نهاد تلاش بیشتری در حوزه فرهنگ انجام دهد؟ آیا رییس جدید کمیته امداد پس از این موج رسانهای که علیه این نهاد در تخریب آثار تاریخی به راه افتاده گامی مثبت برای کسب اعتبار فرهنگی بیشتر برخواهد داشت؟ آیا به مسوولان ذی ربط اطلاع خواهد داد تا فهرستی از اموال و املاک و بناهای این نهاد تهیه کنند و در جلساتی با سازمان میراث فرهنگی بناهای دارای ارزش تاریخی – معماری را از فهرست تخریب خارج خواهد کرد؟ کسی منکر کسب درآمد اقتصادی برای این نهاد فرهنگی – حمایتی نیست اما میراث فرهنگی تنها به یک نسل و دوره تعلق ندارد. میراث فرهنگی فرانسلی و فراملی است. آیا وقت آن نرسیده تا کمیته امداد در مورد آثار ارزشمند خود تصمیمات تازهتری اتخاذ کند؟ آیا این امکان فراهم نبود که بنای توران خود به هتل، مرکز اقامتی، تفریحی، فرهنگی و... تبدیل شود و کمیته از سود آن منتفع شود؟ آیا کمیته امداد میداند با صرف یک سوم هزینهای که خرج دریافت مجوز از شهرداری کرده است هم میتواند با مشورت مرمتگران و معماران چنین بناهایی را ساماندهی کند، هم با تعریف کاربری متناسب ضمن حفاظت از آنها کسب درآمد کند و هم وجهه و اعتبار و اعتماد فرهنگی غیرقابل پیشبینی برای خود کسب کند؟ شاید نتوان خرده گرفت که نهادهایی چون کمیته امداد آگاهی چندانی از برخورد با این نوع بناها نداشته باشند اما قعطاً کارشناسان میراث فرهنگی، مرمتگران و معماران برای این گونه بناها مشاورههای خوبی میتوانند به این نهادها بدهند که ضمن حفظ بنا، مرمت و احیا دوباره آنها انجام شود و در عین حال برای این گونه نهادها ضمن حفظ وجهه فرهنگی کسب درآمد اقتصادی هم داشته باشد. خوان دوم: شهرداری گفته میشود در نقشههای GIS رسمی منطقه تهیه شده توسط شهرداری تهران در سال ۱۳۷۴ عرصه مذکور بهوضوح بهعنوان «باغ» بازنمایی شده است. متأسفانه در چند سال اخیر پوشش گیاهی ارزشمند در عرصه خانه توران خشکیده یا خشکانده شده است؟! و در نقشههای هوایی سالانه در ۷ سال گذشته بهوضوح روند خشک شدن باغ قابل مشاهده است. حال این پرسش مطرح است که صرفاً وظیفه شهرداری فرستادن چنین پروندههایی به کمیسیون ماده ۵ و گرفتن مجوز ساخت برج است؟ نقش کمیسیون ماده ۷ که قانون حفظ و گسترش فضای سبز در پیشگیری از تخریب فضای سبز در مواجهه با ساخت وسازهای شهری در آن گنجانده شده چیست؟ حتی اگر پایش خانه به خانه برای شهرداری هزینه بر باشد یک پایش با نقشه Google Earth خیلی برای شهرداری وقتگیر و هزینه بر است که نداند در منطقه تحت مدیریتش کدام باغ و به چه علت در شرف خشکیدن است؟ در مدت این ۷ سال شهرداری چه اقدامی در جلوگیری از تخریب این باغ انجام داده است؟ این سیاست چه نسبتی با دغدغه مقام معظم رهبری در حفظ باغات و فضای سبز تهران دارد؟ طرح موسوم به برجباغها آیا در طول این سالها منجر به از بین رفتن بخش اعظم باغهای تهران نشده است؟ از سویی آیا صرف ثبت ملی نبودن یک بنا دال بر آن میشود که مجوز تخریب در باره این گونه بناها صادر شود؟ بابت صدور مجوز تخریبی چنین ملکی و صدور پروانه ساخت آن شهرداری چند میلیارد تومان دریافت کرده است؟ آیا به صرف کسب درآمد بیشتر و خلاهای قانونی باید مجوز تخریب هر باغ و بنایی را صادرکرد؟ آیا متولیان امر شهری در یک منطقه نمیدانند که املاکی با چنین وسعت و چنین قدمت احتمال قطع به یقین جزو آثار تاریخی هستند و باید در مورد آنها از میراث فرهنگی استعلام گرفت؟ آیا به صرف این که در قانون گنجانده نشده که در مورد منطقه شمیرانات هم مانند منطقه ۱۲ برای تخریب بناها باید از میراث فرهنگی استعلام شود، این سازمان مجاز است که به بهانه کسب درآمد بیشتر چشم خود را بر روی تخریب باغات ببندد و یا مجوز تخریب یک بنای ارزشمند را بدهد؟ چرا هنگام اعتراض معماران و تجمع برخی از آنها جلوی باغ، شهرداری اقدام به توقف تخریب و استعلام از میراث فرهنگی نکرد؟ چرا هنگامی که یگان حفاظت میراث توسط اصحاب رسانه مطلع و در محل حاضر شدند شهرداری در محل حاضر بود اما در هنگام تخریب دوباره بنا حضور نداشت؟ حداقل ۳الی ۴ ساعت زمان کافی بود تا کمیته امداد پس از ثبت اضطراری ویرانهی خانه توران، دست به تخریب کامل این بنا بزند؛ از کجا کمیته امداد مطلع بود که در چه زمانی اقدام به تخریب کند، که نیروهای شهرداری حضور نداشته باشند و کار فیصله یابد؟ چه کسی پاسخگوی این شبهات خواهد بود؟ خوان سوم: میراث فرهنگی به گفته برخی کارشناسان میراث فرهنگی حدود ۶هزار نقطه ارزشمند در تهران بین سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵ برای طرح جامع تهران و طرح ساماندهی شهر تهران شناسایی شد که شامل حداقل ۲۳۰۰ بنای تاریخی واجد ثبت ملی بود و مابقی نیز ارزشمند شناخته میشد اما در طول این سالیان با وقفههای ایجاد شده چند بنا و نقطه ارزش گذاری شده اکنون موجود است؟ پرونده این نقطههای ارزشگذاری شده کجا است؟ با نگاهی گذرا به پرونده ثبتی میراث تهران درمییابیم که در سال ۸۹ این شهر هیچ اثر ثبتی نداشته است. در سال ۹۰ هم ۱۱ اثر را به ثبت رسانده که این رقم در سال ۹۱ به یک اثر ثبتی کاهش یافته است. در سال ۹۲ نیز هیچ اثری از تهران درفهرست آثار ملی قرار نمیگیرد.سال ۹۳ دو اثر و سال ۹۴ هم تنها ۵ اثر در این فهرست جای میگیرد. همچنین از سال ۸۹ تا کنون در مجموع ۹ اثر تعیین حریم شده است. سه اثر در سال ۹۰ و سه بنا (خانه جلالالدین تهرانی، خانه امین الضرب، معزالدوله) هم در سال ۹۱ تعیین حریم شده است. سال ۹۲ هم هیچ اثری تعیین حریم نشده است. در سال ۹۳ نیز بازنگری باغ فردوس انجام شده که حریم آن تا آنجا که امکان داشت؛ کاهش یافت. دو اثر ( عمارت کلاه فرنگی میدان سپاه، باغ و عمارت عینالدوله ) هم در سال ۹۴ تعیین حریم شده است. در مجموع میراث تهران در طول سالیان گذشته تنها ۲۵ اثر را تعیین حریم کرده است. که شامل دو حسینیه، هشت کاخ، یک آرامگاه، یک سالن تئاتر، یک تپه، یک قلعه، ۸ خانه، یک قلعه، دو مدرسه، یک مسجد میشود. به عبارتی تنها ۸ خانه تعیین حریم شده است. نکته قابل تأمل آن که در دولت یازدهم و در سال ۹۳ تنها خانه ظهیرالاسلام و خانقاه صفیعلیشاه ثبت ملی شده است. در سال ۹۴ هم مجموعه چوگان فرحآباد، مجموعه چوگان و سوارکاری نوروزآباد، بلوار کشاورز و از خانهها نیز تنها معینالتجار بوشهری و سعید نفیسی در این سال ثبت ملی شده است. توجه به این مسأله ضروری است که یکسری از این اماکن مانند خانقاه و بلوار کشاورز و مجموعههای چوگان، عمومی هستند و در مجموع سه سال، میراث فرهنگی تهران تنها سه بنای خاص را ثبت ملی کرده است؟! به عبارتی سالی یک خانه تاریخی ثبت شده است؟! اما مورد دیگر چرا تاکنون سازمان میراث فرهنگی گامی برای توجیه ثبت اضطراری برنداشته است؟ در کدام یک از قوانین نگاشته شده که آثار باید در فرصت زمانی ( چند ماهه، چند هفته یا چند روزه) خاصی ثبت شود مگر نه آن که هر لحظه که سازمان تشخیص داد اثری نیازمند ثبت ملی یا تعیین حریم است، باید آن را ثبت یا تعیین حریم کرد و دیگران هم باید از قانون ثبت تمکین کنند؟ مگر نه این که یک بیمار در حالت عادی به مطب پژشک، بیمارستان و درمانگاه میرود اما در صورت ناگهانی وخیم شدن حال بیمار او را به اورژانس منتقل میکنیم. آیا ثبت اضطراری نباید جای خود را در میان افکار عمومی باز کند و از آن نباید به عنوان اقدامی برای حفظ اضطراری بناها نام برد و مورد احترام قرار گیرد؟ پس چرا سازمان میراث هیچ گاه در این زمینه اقدامی نکرده است و همگان آن را نوشدارو پس از مرگ سهراب میدانند؟ همچنین هنگامی که یک اثر ثبت ملی میشود باید صاحب اثر از آن مطلع شود و در صورت عدم موافقت تا یک ماه فرصت دارد در دادگاه برای رسیدگی اقدام کند اما در عین حال سازمان میتواند ثبت خود را انجام دهد و در موعد مقرر در دادگاه از کار خود دفاع کند. در این فاصله مالک اثر ثبتی باید از قوانین میراث فرهنگی تمکین کند و سازمان نیازی به رضایت مالک ندارد و صرف اطلاع کافی است. آیا سازمان میراث فرهنگی مسوولان ذیربط در کمیته امداد را توجیه کردهاند که برای ثبت نیازی به رضایت نیست و صرف اطلاع مالک اکتفا میکند و تخریب اثر تا هنگام رسیدگی به پرونده در دادگاه پیگرد قانونی دارد؟ داستان پر آب چشم خانه توران وقتی تلختر میشود که یک اثر ثبت اضطراری میشود اما نه یگان حفاظت تهران و نه یگان حفاظت کل از این ماجرا مطلع نیستند و این اصحاب رسانه هستند که در تماسهای مکرر پیگیر ماجرا میشوند و نیروی یگان در محل حادثه حضور مییابد. تأسفبارتر آن که نامهی ثبت این اثر به دست نیروی یگان نمیرسد تا بر اساس آن حکم توقف بگیرد؟ این تعلل از چه رو رخ میدهد؟ آیا این نشان از موازیکاری و عدم اطلاعرسانی به موقع به نیروها و مسوولان ذیربط در این زمینه ندارد؟ از دیگر سو چرا میراث تهران از ثبت اضطراری ملک مذکور مطلع نشد و باز هم اصحاب رسانه آنها را مطلع کردند؟ ثبت اضطراری یک اثر بدون هماهنگی با نهادهای بازدارنده تخریب چه سودی در پی دارد؟ و پرسش آخر چرا سازمان میراث که مدام از جامع بودن قانونش سخن میگوید یکبار به شهرداری ها اعلام نمیکند که آنها موظفند برای بناهای بالای قدمت ۴۵ الی ۵۰ سال استعلام بگیرند یا حداقل در مناطقی مانند شمیرانات ، شهر ری، منطقه ۶ و...نیز که احتمال وجود آثار تاریخی هست شهرداری را مقید به چنین کاری نمیکند؟ و چرا میراث فرهنگی در صورت کمبود اعتبار برای تهیه پرونده های ثبتی، از دانشکدههای معماری و مرمت اعم از آزاد و دولتی درخواست کمک نمیکند تا درقالب طرح آموزشی یا کسب نمره یا امتیاز، دانشجویان خود را برای شناسایی این بناها به یاری این اداره کل بفرستند؟ چرا کسی پیگیر نقطههای ارزشگذاری شده در سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵ نمیشود؟ گزارش و خبرهای مرتبط : ■ خانهی تاریخی «توران» زیر تیغ بلدوزرها ■ اقدام به تخریب خانهی تاریخی «توران» در زعفرانیهی تهران ■ مجوز بلندمرتبهسازی در «خانهی توران» و تخریب «باغ پسیان» چهطور صادر شده است!؟ ■ ابهام در سرنوشت خانههای تاریخی مصادرهای ■ شکایت میراث فرهنگی تهران از کمیتهی امداد ■ اطلاعیهی کمیتهی امداد دربارهی خانهی توران (قمرالملوک) امیرسلیمانی ■ استاد محیط طباطبایی : خانهی توران واجد ارزشهای معماری و تاریخی بود
|