آیندهی هوش مصنوعی در سازمانها
■ برابر پژوهشهای دانشگاه ملی سنگاپور، گسترش هوش مصنوعی میباید بر پایهی دغدغههای انسانی استوار باشد رواج هوش مصنوعی را بیش از هر زمان دیگری میتوان دید. فناوریهایی که سالها درباره آن گفتوگو میشد، سرانجام آغاز به کار و بسیاری را شیفتهی خود کردهاند. فضای کسبوکار و بازرگانی هم از این داستان مستثنا نیست. اما آیا بهکارگیری هوش مصنوعی فقط برای افزایش فروش یا گردآوری داده و تهیهی گزارش خواهد بود یا اندکاندک منافع آن را برای سازمان جامعه هم خواهیم دید؟ به نظر میرسد هوش مصنوعی در مسیر خدمت به بشریت است. با این حال، شیفتگی نسبت به هوش مصنوعی، مسأله دیگری است و شاید برخی افراد گاهی فراموش کنند که هوش مصنوعی یا هر ماشین دیگری، ساخته بشر است. برخی کسبوکارها هم ممکن است از این موضوع غافل شوند که کارکنانشان توانمندیهایی انحصاری مانند همدلی، احساسات و خلاقیت دارند و هر محصول و خدمتی که از این ویژگیهای انسانی بهره بیشتری برده باشد، غنا و عمق بیشتری دارد. نمونه آن صنایع دستی و آثار هنری و ادبی هستند. البته فراموش کردن این جزئیات تا حدی طبیعی است. به هر حال، به نظر میرسد ما به پیچیدگیها، راحتی، ماشینها و زرق و برقها علاقه داریم. صد سال پیش نیز چنین احساسی نسبت به ماشینها دیده شد و نتیجه آن ظهور مدیریت علمی بود. انگار مدتی انسانها در خدمت ماشینها قرار گرفتند. اما لازم نیست که این بار چنین اتفاقی رخ دهد. هوش مصنوعی یا سایر ماشینها و فناوریها میتوانند ابزاری برای بهبود کارکردهای سازمانها و جوامع شوند. تفاوت هوش مصنوعی با الگوریتمها به نظر من تعریف اصطلاحات اهمیت فراوانی دارد. گاهی اوقات متخصصان بحثهای فراوانی درباره استفاده از هوش مصنوعی در یک کسبوکار یا حوزه اقتصادی خاص میکنند، در صورتی که واقعا نمیتوان ویژگیهای هوش مصنوعی را در آن مشاهده کرد. به نظر من، سادهترین تعریف، تصمیمگیری و اقدامات کامپیوترها به شکلی هوشمندانه است. کامپیوترها میتوانند بر اساس مدلهای تصمیمگیری و تحلیلهای خود، به چنین اقداماتی دست بزنند. زمانی هم که بحث یادگیری ماشینی میشود، کامپیوترها با بررسی آمارها و اتفاقات جدید، به پیشبینی آینده میپردازند. بر این اساس، به نظر من، هوش مصنوعی چارچوبی مشخص از آمار و دادههاست (هر چند ماهیت آن برای بسیاری از مردم مبهم است). با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.هوش مصنوعی برای بشریت ما در دانشگاه ملی سنگاپور بر این باور هستیم که فناوریهای هوش مصنوعی باید بر اساس همکاریها و تعاملات انسانی توسعه یابند. هدف پژوهشهای ما هم بررسی و رسیدن به دیدگاههایی در مورد توانایی هوش مصنوعی در تصمیمگیریهای انسانمحور و افزایش خلاقیت، شادی و خدمترسانی به انسان و هویت او است. با اینکه این تعریف ممکن است اندکی مبهم به نظر برسد، اعتقاد داریم که هوش مصنوعی باید ماهیتی انسانی داشته باشد و در خدمت جامعه توسعه یابد. به عبارت دیگر، توسعه هوش مصنوعی در هر سازمان و جامعهای باید مبتنی بر دغدغههای انسانی باشد. به همین دلیل است که در دانشگاه ملی سنگاپور، دپارتمانی به عنوان مرکز فناوری هوش مصنوعی برای بشریت ایجاد کردهایم. البته ما و همکارانمان در مرکز فناوریهای هوش مصنوعی چندان نگران خطرات این پدیده برای بشریت نیستیم، چرا که تمام داستانهای ترسناکی که در این باره نقل میشود را دستکم تا چند دهه آینده کمرنگ میدانیم. هدف ما آن است که راهی برای استفاده از هوش مصنوعی و اتوماسیون در مسیر بهروزی، کارآیی و بهبود عملکرد انسان و کاربران پیدا کنیم. بنابراین باید به بهترین نقطه تعادل رسید که ضمن تحقق مزایای مالی کسب و کارها مانند افزایش فروش یا بهبود پایگاههای داده و گزارشها، به تقویت هویت انسانی و حرکت در راستای ارزشهای اجتماعی هم کمک کرده باشیم. تغییر نگاه به هوش مصنوعی را بهویژه در جهان غرب میتوان مشاهده کرد. شرکتهای بزرگ فناوری جهان در دره سیلیکون و همچنین دانشگاههای این کشورها به تدریج توجه بیشتری به استفاده از هوش مصنوعی در راستای اخلاقیات دارند. این مسأله در آسیا همچنان در مراحل ابتدایی خود است و استفاده غالب از هوش مصنوعی در راستای اهداف مالی کسبوکارهاست. دانشگاه ملی سنگاپور این افتخار را دارد که ضمن توجه به صورتهای سود و زیان کسبوکارها، استفاده از هوش مصنوعی در خدمت جامعه بشری را هم مورد توجه جدی قرار دهد. با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.رهبری سازمانی توسط الگوریتمها امروزه هوش مصنوعی در جهان کسبوکار به طور خاص و در جامعه به طور عام تبدیل به یک قهرمان شده است. این موضوع از جهاتی جای تعجب ندارد. ما هر روز در اخبار، رسانههای اجتماعی و پژوهشهای جدید شاهد کاربرد شگفتانگیز هوش مصنوعی در انجام وظایف دشوار و چالشهای کسب و کارها هستیم. دستاوردهایی که هوش مصنوعی در سطح کسب و کارها داشته، این امید را در ما ایجاد کرده که بتوان آن را در سطوح بالاتر سازمانی و اجتماعی به کار گرفت. اما هر قدر که این پدیده توسعه بیشتری پیدا میکند، خطر تسلط آن بر جامعه بیشتر میشود. کامپیوترها و ماشینها در تصمیمگیری سرعت بیشتر، تناقض کمتر و دقت بیشتری نسبت به انسانها دارند و خطر جایگزینی آنها با بسیاری از انسانها احساس میشود. ممکن است مشاغل بسیاری از دست رفته و ماشینها جایگزین شاغلان شوند. این نگرانی بیش از همیشه دیده میشود. اما واقعیت آن است که کسب و کارها قطعا برای کاهش هزینههایشان بخشی از کارکنان خود را با ماشین جایگزین خواهند کرد. از سویی باید به این مزیت توجه کرد که کامپیوترها و ماشینها اغلب، بخشهای تکراری و روتین فعالیتها را بر عهده گرفته و ظرفیتهای انسانی را برای توجه بیشتر بر بخشهای پیچیدهتر و خلاقانهتر مشاغل آزاد میکنند. همین موضوع باعث میشود که ضمن از دست رفتن بسیاری از مشاغل ساده، شاهد ظهور مشاغل پیشرفتهتر و تخصصیتر باشیم. با این توضیح، لازم است که کسبوکارها و شرکتهای مختلف ضمن توجه به مزایای اقتصادی هوش مصنوعی به غنیسازی مشاغل و آموزش کارکنان خود هم توجه کنند. به این صورت میتوانند سازمانی خلاق و نوآور داشته باشند و هوش مصنوعی هم مانند یک همکار و شریک اقتصادی برای آنها باشد. البته من رخ دادن این اتفاق را در آینده نزدیک پیشبینی نمیکنم و شرکتها فرصت دارند به طور تدریجی روی آن سرمایهگذاری کنند. مسأله دیگری که کمتر از آن صحبت میشود، این است که الگوریتمها در حال هدایت و رهبری ما هستند؛ چرا که اطلاعات ما را دریافت کرده و با خواندن و پردازش آنها درک ما از جهان پیرامون را تغییر میدهند. به عنوان مثال، در مستندی با نام مخمصه اجتماعی (The Social Dilemma)، به این موضوع پرداخته شد که امروزه به دلیل احاطه الگوریتمها بر رسانههای اجتماعی و اینترنت، افراد هر موضوعی را سرچ نمیکنند. استفاده الگوریتمها از اطلاعات شخصی ما باعث شده تا مانند چراغهای سبز و قرمز راهنمایی و رانندگی باشند که رفتار ما را تعیین میکنند. مدیرانی که در کلاسهای درس من حضور دارند، اغلب از این موضوع نگران هستند و معتقدند که شاید ما نباید الگوریتمها را توسعه دهیم. اما واقعیت آن است که اکنون هم آنها بر ما و جامعه تسلط پیدا کرده و رفتارهای ما را شکل میدهند. بهرهگیری از هوش مصنوعی در گروی دروننگری همانطور که عنوان شد، رشد فناوریهای هوش مصنوعی باعث شده که اکنون بتوان بسیاری از کارهای یدی را به ماشینها سپرد. در این مرحله، تلاشها به دنبال جایگزینی ماشینها با مغز انسان است و اگر چنین شود، عملا انسان منسوخ میشود. از طرفی، پاندمی کرونا باعث شد که شرکتهای بسیاری مجبور به دورکاری شوند و روند استفاده از فناوریهای دیجیتال سرعت بیشتری بگیرد. در ادامه، دورکاری تبدیل به یک جریان عادی در بسیاری از کسبوکارها شد و کارکنان نیز خواهان این انعطافپذیری بیشتر در کار و زندگیشان هستند. از این رو، انتظار میرود که هر کدام از کارکنان مانند یک کدنویس و متخصص کامپیوتر بتوانند کارها را از دور کنترل کنند. در نظام آموزشی هم توجه به علوم کامپیوتری و ریاضی نسبت به حوزههای علوم انسانی افزایش یافته است. به نظر من، به جای آنکه در تلاش برای شبیه شدن به ماشینها باشیم، باید با دروننگری و شهود بیشتر، به دنبال خلاقیت و آیندهنگری باشیم. ما به جای آنکه در خدمت ماشینها قرار بگیریم، باید از آنها برای افزایش رفاه عمومی و حرکت در راستای ارزشهای اجتماعی و اخلاقی خود استفاده کنیم. با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.نیاز به رهبران سازمانی اثرگذار یکی از موضوعات نقشآفرین در شکلدهی به جایگاه آینده هوش مصنوعی، رهبران سازمانی هستند. اغلب از این موضوع صحبت میشود که شرکتهای جهان امروز از وفور مدیران و کمبود رهبران سازمانی رنج میبرند. به طور کلی، مدیریت به معنای حفظ وضع موجود و بهبود مولفههای کمی و مالی مانند صورتهای سود و زیان است. در طرف دیگر، رهبران سازمانها در محیطهای پرتلاطم و در حال تغییر ایفای وظیفه میکنند و در خلاقیت، آیندهنگری، حرکت در راستای ارزشهای اجتماعی، ایجاد یک فرهنگ سازمانی غنی و انگیزش کارکنان نقش دارند. مدیریت در عمر صد ساله خود بهبود خاصی را تجربه نکرده و همچنان به دنبال افزایش بهرهوری و کارآیی عملیات کسبوکارهاست. در این فرآیند، خلاقیت و بسیاری از ارزشهای اخلاقی و اجتماعی فدا خواهند شد. حتی دانشگاهها و مراکز آموزشی هم توجه بیشتری به مدیریت و جنبههای فنی کار دارند. این وضعیت میتواند به بهای از دست رفتن مهارتهای رهبری انسان تمام شود. در دوران هوش مصنوعی و ابهامهای عصر جدید، توجه به مدیران حتی بیش از پیش شده است. اما ما باید چه در دانشگاهها و چه در جامعه به دنبال تربیت رهبرانی برای شرکتها و سازمانهای مختلف باشیم که با تعیین اهداف والا برای کارکنان، به آنها انگیزهای انسانی و اخلاقی داده و حرکت به سمت جامعهای بهتر را امکانپذیر سازند. البته چنین نگرشی حتی از نظر معیارهای کمی و مادی هم به نفع شرکتها خواهد بود و دستکم انگیزه و سلامت کارکنان و مشتریان باعث میشود که موفقیتی بلندمدت در انتظار آنها باشد؛ ضمن آنکه مسوولیتهای اجتماعی هم به خوبی انجام خواهد شد و شرکتها دین خود را به تمام ذینفعانشان خواهند پرداخت.
|