سیامک شاهنده بسیار جالب بود.و جالب تر اینکه برخی می گویند "خنده موهبتی است که خداوند تنها به انسانها هدیه کرده است"و تایید می فرمایید که در همین سایت عکس های زیادی از حیوانات در حال خندیدن دیده اید مثل شیرها،گربه ها،میمون ها و...در همین تصاویر بالا هم قورباغه ی امدادگر حتماً از طرف گروه غریق نجات ساحل نیامده بلکه بر پایه یک تصمیم فکورانه نه یک حس غریزی به نجات سنجاب شتافته است و این موهبتی است که خداوند به سایر مخلوقاتش هم هدیه داده است نه فقط به انسان زیاده خواه سیری ناپذیر...

سیامک شاهنده با سلام وسپاس از شما که یک چنین روزنوشت قشنگی را تهیه و بی هیچ چشم داشتی در اختیار ما قرار داده اید که با خواندن آن آگاهی خود را افزایش می دهیم و بر مسایل و مشکلات زندگی چیره می گردیم.من امروز قدری در سایت جستجو کردم و می خواستم روزنوشتی تحت عنوان"گاهی لیوان را زمین بگذار"بنویسم که در آخرین لحظات پیدایش کردم و تصمیم گرفتم تا با نوشتن نظری بر آن روزنوشت به بحث داغ کشیده شود تا دوستان دیگر هم از آن بهره مند گردند و من هم قدر دان شما.سپاس دوباره

سیامک شاهنده با سلام و عرض ادب به سرکار خانم مهندس تقی زاده.
اکنون نگاه شما را به موضوع روزنوشت و عظمت خداوند یکسان یافتم.و چه نیکو می گوید سعدی بزرگوار:رسد آدمی به جایی که به جزء خدا نبیند...

سیامک شاهنده جناب آقای مهندس صاحب جمع عزیز:با سلام و با پوزش از شما.من یادم رفت از شما بخاطر پاسخ گویی به سئوالاتم تشکر کنم .این بی دقتی مرا ببخشید.دوباره از شما و از آقای مهندس امین جاور تشکر میکنم.
پیروز و کامیاب باشید.ارادتمند شاهنده

سیامک شاهنده از وقتی که آرا به رنگ سبز و قرمز نشان داده میشود به شدت تعداد آرا مخالف کم شده است(پنداری برخی رو شون نمیشه رای مخالف بدن). بهتر است به نظرات مخالفی که مستدل هستند امیتازی در خور توجه داده شود تا انگیزه حضور مخالف را هم بوجود آوریم.

سیامک شاهنده اگه پلیس راهور ما بود الان همه ی ماشینارو می برد پارکینگ وگواهینامه هارو هم یکی 20 امتیاز منفی میداد و کلی هم برگه جریمه براشون صادر میکرد.حالشونو میکرد تو آف...منه پیرمرد،کم مونده بود سکته کنم.

سیامک شاهنده در تایید سخنان آقایان زاهدی و صاحب جمع،آقای دکتر انوشه در دانشگاه یزد سخنرانی داشته است که یک مطلبی هم راجع به نابغه قرن"Albert-Einstein"انیشتین گفته است،که یادآوری آن در اینجا می تواند خنده دار باشد.بخشی از سخنان دکتر انوشه که می گوید:"انیشتین بسیار با زنش درگیری داشت،از بس تو فکر مسئله نسبیت بود.یه بار تو خیابان زنی را دید و گفت:معذرت می خوام خانم ،خیلی آشنا به نظر میرسید.خانم گفت:مردک من زنتم.آخه تو چقدر گیجی؟ کجایی؟"

سیامک شاهنده اگه داری میری اون ور آب مایو یادت نره.
به امید سلامتیت.
خیام میگه:یاران به موافقت چو دیدار کنید /باید که ز دوست یاد بسیار کنید
چون باده ی خوشگوار نوشید بهم /نوبت چو بما رسد نگونسار کنید.