گزارش ها   
 

 در گفتگو با دکتر علی اکبر صارمی؛ رجعت به آغاز

صارمی امسال 70 سالگیش را جشن می گیرد. در سال ۱۳۴۷ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته معماری فارغ‌التحصیل شد...

تاریخ ارسال: چهارشنبه 20 آذر 1392
● در گفتگو با دکتر علی اکبر صارمی؛ رجعت به آغاز

:: بهرام هوشیار یوسفى

Bahram Hooshyar Yousefi بهرام هوشیار یوسفی



صارمی امسال 70 سالگیش را جشن می گیرد. در سال ۱۳۴۷ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته معماری فارغ‌التحصیل شد. او تحصیلات خود را در دانشگاه پنسیلوانیا در دریافت درجه دکتری پی‌گرفت. رساله دکتری او زیر نظر استادش لویی کان به روایتی شاخص ترین معمار هویت گرای معاصر غرب، نوشته شد. صارمی پس از بازگشت به ایران و در سال ۱۳۵۹ دفتر شخصی خود، مهندسین مشاور تجیر، را تأسیس کرد. او علاوه بر تدریس دانشگاهی، مقالاتی نیز در مجلات معماری معتبر دنیا منتشر کرده و مولف کتب ارزشمندی در حوزه معماری ایرانی/اسلامی است. از استادش نقل میکند: «...در مورد لویی کان حتماً آن مجله معروفش را که می‏گوید "به نقطه آغاز رجوع کنید"* را بخاطر می‏آورید. می‏گوید برویم به نقطه شروعی که نقطه صفر است. نقطه صفر در زمان‏ها و مکان‌های مختلف متفاوت است او از نقطه صفر تاریخ معماری می‏گوید نقطه صفر همان ایده فرم در مقابل طراحی است...»؛ و سرآغاز آنجا که قرار است رستنگاه هویتی معمارانه باشد برای او رویکرد به «کهن الگو»هایی بی زمان است: «... واژه "کهن" با "کهنه" تفاوت دارد. کهنه یعنی این که تاریخ مصرف آن گذشته است، اما «کهن» بدون تاریخ است؛ کهن الگوهایی که مطرح می‏شوند همان مفاهیمی هستند که در ذهن انسان وجود دارند و انسان به واسطه آنها انسان شده است...».... و براستی معماری نیز در معنای هویت مدار آن درس انسان بودن است.
20131124-174703.jpg

در کتاب ارزشمندتان با عنوان «ارزشهای پایدار در معماری ایران» اشاره کرده‏اید که وقت آن رسیده به آثار تاریخی گذشته به عنوان پدیده‏های روح بخش و پایدار رجوع کنیم [نقل به مضمون].
الهام از معماری گذشته ایران را درچه مفاهیم و مراحلی می‏دانید؟ در هر هنری مساله الهام گرفتن از آثار هنری گذشته چیزی نیست که بتوان برای آن قاعده و اصول استخدام کرد و گفت اگر خلاف مراتب را رعایت کنیم، آثارمان از جنس آثار فرهنگی گذشته انسان خواهد شد. این قضیه یک امر درونی و احساسی است.
بارها به دوستان و معماران جوان گفته ام که نگاه کردن به آثار فرهنگی به جا مانده از تاریخ، نوعی لبریز شدگی در فرد ایجاد می‏کند. گاهی فردی آن قدر شعر مطالعه می‏کند که بالاخره ذهنش لبریز می‏شود. ممکن است تراوشاتی هم داشته باشد. نمی‏توان گفت اگر فلان حرکت را انجام دهیم حتماً به نتیجه مطلوب خواهیم رسید. معماری فقط خواندن و عکس گرفتن نیست، باید به بناهای قدیمی رفت و دقایقی مقابل آنها نشست و از زوایای مختلف به آن خیره شده، تصویری از آن کشیده، آن قدر تمرکز کرد تا قابل درک شود. تمرکز و مراقبه درک را به به دنبال خود دارند.
با توجه به مطالعات تاریخی شما در معماری به ویژه آثار «لوی کان» اگر بخواهید با همین نگاه معماری معاصر را رصد کنید، اثر موفقی را می‏بینید که مفاهیم اصیل معماری در آن محقق شده باشد. اگر این امر شدنی است چه معیاری برای انتخاب آن اثر در نظر می‏گیرید؟
در حال حاضر در حال مطالعه این موضوع هستم که آیا ارزش‌های پایداری که در 30 گذشته مطالعه کردم هنوز هم به عنوان ارزش‌های پایدار مطرح هستند یا خیر؟ به نظرم نمی‏توان اصولی ثابت را بیان کرد. در مورد «لویی کان» حتماً آن مجله معروفش را که می‏گوید "به نقطه آغاز رجوع کنید"* را به خاطر می‏آورید. می‏گوید برویم به نقطه شروعی که نقطه صفر است. نقطه صفر در زمان‏ها و مکان‌های مختلف متفاوت است او از نقطه صفر تاریخ معماری می‏گوید که نقطه صفر همان ایده فرم در مقابل طراحی است. اگر این جا فرم به معنای دیدگاه افلاطونی باشد باید دید خانه ومدرسه و بناهای دیگر در اصل چگونه بوده‏اند. این اصل خودش را در کارهایی «لویی کان» نشان داد که هنوز هم می‏توان از آن آموخت ولی چون برای دوران خاصی است نمی‏توان تکرارش کرد. آنچه که دنبال کردنی‏تر است ماجرای پایداری خیلی زیاد بناهای تاریخ است.
در یکی از کتاب «ارزش های پایدار در معماری ایران» خود اصطلاح متناقض نما را در عبارت "کهن آرایی امروز، نوگرایی دیروز" به کار برده اید. هنوز هم این اصطلاح از نظر شما به قدرت خود باقی است؟
واژه "کهن" با "کهنه" تفاوت دارد. کهنه یعنی این که تاریخ مصرف آن گذشته است، اما «کهن» بدون تاریخ است «کهن الگو»هایی که مطرح می‏شوند همان مفاهیمی هستند که در ذهن انسان وجود دارند و انسان به واسطه آنها انسان شده است. وقتی فرم تکرار می‏شود بلافاصله کهنه می‏گردد اما یک فرم کهن عمیق است و پایدار.
مثال قابل لمس نداریم و از نام بردن آثار پرهیز می‏کنم تا به صورت کلیشه‏ای از آنها استفاده نامطلوب نشود. رفتن و پیدا کردن آثار کهن خود جالب و روح افزا است. خود واژه کهن یک واژه عمیق و انسانی است. وقتی هایدگر از انسان بودن آدمی صحبت می‏کند شاید کهن الگوها هم در جان کلامش حضور داشته باشند. آنچه که آدمیزاد را انسان کرد و شاید آن چه از گذشته در ذهن ما به جا مانده، مجموعه‏ای از «کهن‏»ها باشد.
در باب معماری نیز اگر ذهن معمار لبریز از این «کهن»‏ها باشد ممکن است تراوشات خوبی داشته باشد.
مایلم در مورد نگاه تحلیلی شما در حوزه روند معمارى نیز اطلاعاتی داشته باشم.
روند معماری دو بخش دارد. یک بخش آن تکنیک است. ما معماران نسل قدیم با دست و قلم کار می‏کنیم. در کتاب «گذر و درنگ» بخشی از کروکی‌هایم آمده است. رفتن و دیدن کارهای معماری از نزدیک بسیار کار ارزشمندی بود که به همراه دوستان و استاتید صورت می‏گرفت. این کار موجب می‏شد ایده‏هایمان روی کاغذ منتقل شود. مهم است که معمار آن قدر کار کند که انگشتانش مهارت لازم ر ا کسب نمایند هنوز روش انتقال دیده‏های ذهنی از طریق انگشتان دست و قلم به روی کاغذ ارزشمند است.
بخش دوم ذهنیت انسان است. وقتی معمار کارهای زیادی را مطالعه کند و اهل پرکاری باشد ذهنش لبریز می‏شود و می‏تواند آثاری خلق کند که منتقدین آن را تأیید نمایند. این یک منتقد هوشمند است که می‏تواند کار معمار را نقد کند و بگوید آیا چیزی از مفاهیم فرهنگ ایرانی درخود دارد یا نه!
نقش مدیریت معماری این روزها بسیار مهم شده است. روش شناسی معماری شما در فرایند معماری چگونه تعریف می‏شود. می‏خواهم بدانم چگونه و در چه فرایندی به معماری دلخواهتان می‏رسید؟
روند کار مانند سایر دفاتر مشاوره است. در رفت و برگشت‌ها، کار پخته‏تر می‏شود. در تولید نقشه سعی می‏کنیم نقشه بی‌نقص باشد. از زمانی که قرار است طرح اجرا شود عوامل بسیاری پیش می‏آید که از پدیده‏های اولیه طرح را تغییر می‏دهد. از طراحی تا اجرا سیر تحولی خاصی وجود دارد که چگونگی آن به نظر کارفرما، عوامل فنی و... بستگی دارد. تفاوت با معماری کلاسیک این جاست که معمار کلاسیک در آموزش‌های سینه به سینه می‏داند چه میخواهد. خیلی اوقات به هیچ نوآوری نیاز نداشته است چون کارش تکرار بوده است. کاربندی ها را در هر گوشه ایران ببینید یک کار بی نقص و تمیزی است که چند صد سال تکرار شده است. اما معماری مدرن این گونه نیست. دیگر آن تخصص‌های انباشته شده در یک معمار کلاسیک وجود ندارد. گویی همه کارها برای بار اول انجام می‏گیرد. مساله اقتصادی هم موجب می‏شود آن چه ایده آل است محقق نشود. همه جای دنیا نفس کار معمار مدرن با معمار سیصد سال قبل متفاوت است.... این گسست را به عنوان یک واقعیت پذیرفته‏ایم و با توجه به آن کار می‏کنیم. کارهای پر از نقص این دوره به خاطر این است که آن انباشت تجربه در معمار امروز وجود ندارد.

پینوشت: ملت امروز، شماره ١٢، ١٣٩٢
* go to the beginning