گزارش ها   
 

 در گفتگو با رضا دانشمیر؛ «تغییر زبان معماری گذشته و تولید زبان معماری جدید»

رضا دانشمیر به اعتقاد بسیاری نحله فکری ای را نمایندگی میکند که به سیاقی بارز چندان اعتقادی به رویکردهای مفهومی یا فکری به آنچه به سیاق مالوف معماری ایرانی اسلامی...

تاریخ ارسال: شنبه 6 اردیبهشت 1393
در گفتگو با رضا دانشمیر؛ «تغییر زبان معماری گذشته و تولید زبان معماری جدید»

بهرام هوشیار یوسفی

Bahram Hooshyar Yousefi بهرام هوشیار یوسفی

رضا دانشمیر به اعتقاد بسیاری نحله فکری ای را نمایندگی میکند که به سیاقی بارز چندان اعتقادی به رویکردهای مفهومی یا فکری به آنچه به سیاق مالوف معماری ایرانی اسلامی خوانده میشود، ندارند؛ «...این که تاریخ معماری جهان و ایران سابقه درخشانی دارد در جایگاه خود خوب است. ارزش‌ها همیشه وجود دارند و همیشه ارزشمند خواهند بود. اما تصور نمی‌کنم آنها بتوانند جایگزین مناسبی برای شرایط زمانی و مکانی دوران معاصر باشند...». وی معمار طرح های بحث انگیزی چون مسجد ولیعصر (جنب تاتر شهر) و مجموعه فرهنگی پارک ملت بوده و به اعتبار گذشته معمارنه اش و نیز طراحی وی در جایگاه یکی از معماران طرف قرارداد بانک ملت، به طرزی خودآگاه سعی در خلق هویتی منتج از شخصیت معمارانه خود یا «دیدگاه فردی» است تا تلاش در استوار ساختن معماری بر پایه هایی با گستره آنچه تاریخ معماری ایرانی اسلامی خوانده میشود دانشمیر معتقد است آثار گذشته معمار ایران کمکی به توسعه «دیدگاه فردی» یا شخصیت معمارانه او نمیکند: «آثار معماری کلاسیک چه ایرانی چه غیر ایرانی معطوف به شخصیت معمار نیست بلکه به فرهنگ و تاریخ یک جامعه وابسته است...». هرچند او معتقد است که همواره سعی دارد ارتباطش با «تاریخ و فرهنگ معماری» قطع نشود و صرفا میخواهد از «تکرار» پرهیز کند، اما ردگیری رد پای این ارتباط در اغلب موارد امری ممتنع است. پای صحبت او، جاه طلبی های خلاقانه اش، اینجا و آنجا رخ مینماید و البته به مجموعه گفتگو رنگ وبویی آینده گرا می دهد، نوعی گرایش که خود بستری است برای چالش هایی نو در مصدر بحث «هویت در معماری»؛ بستری که در آن معمار «به دنبال تغییر زبان معماری گذشته و تولید زبان معماری جدید» است، زبانی که «بتواند با فضای معماری امروز در ارتباط باشد و معنا پیدا کند...».

................
به نظر می‌رسد شما به طور نسبی طلایه‌دار حرکتی شده‌اید که در آن شخصیت معمار به عنوان مؤلفه اصلی می‌تواند فرمهایی خلق کند. بدون شک برتر دانستن شخصیت معمار بر سایر عوامل و اینکه نفس عمل معمارانه بر شخصیت او استوار است، مخالفت‌هایی هم خواهد داشت. با توجه به اینکه میتوان چنین برداشت کرد که کارفرما در اینجا بر بحث هویت اسلامی ایرانی معماری تأکید دارد، حرکت انجام شده را چگونه تحلیل می‌کنید؟
کاملاً صحیح است؛ به عنوان یک معمار که تعهدی به معماری دارد سعی می‌کنم نسبت به آن آگاهانه عمل کنم و آن تعهد این است که برای فرهنگ امروزمان یک زبان منحصر به فرد معماری خلق کنم. وظیفه هر معماری این است که با بازه زمانی و مکانی خود ارتباطی ویژه برقرار سازد. این که تاریخ معماری جهان و ایران سابقه درخشانی دارد در جایگاه خود خوب است.
ارزش‌ها همیشه وجود دارند و همیشه ارزشمند خواهند بود. اما تصور نمی‌کنم آنها بتوانند جایگزین مناسبی برای شرایط زمانی و مکانی دوران معاصر باشند. ما هم باید مانند معماران گذشته، برای معماری دوران معاصر خودمان به دنبال راه حل‌هایی ویژه باشیم. طبیعی است این راه حل در مواقعی به موازات مؤلفه‌های تاریخی معماری گذشته است و در مواردی مغایر با آن. این مغایرت‌ها به خاطر شرایط و پتانسیل‌های موجود است. برای من کشف این پتانسیل‌ها اولویت اول را دارد. چون آنچه برای معماران همه دوران به جا می‌ماند این پرسش است که آنها با امکاناتی که داشتند برای اعتلای معماری خود چه کردند؟ سعی می‌کنم این امکانات را پیدا کنم و آنها را به‌کار گیرم. به موازات این کار سعی می‌کنم ارتباطم با تاریخ و فرهنگ معماری کشورم قطع نشود. به دنبال قطع ارتباط با معماری گذشته نیستم بلکه می‌خواهم از تکرار بپرهیزم.
آیا نگاه ملی به معماری را مثبت ارزیابی می‌کنید؟ مقصودم آن نوع معماری‌ای است که می‌تواند معماری ایرانی را در دنیا به رسمیت بشناساند و هرجای دنیا خلق شود رنگ و بوی ایرانی داشته باشد.
بحث مشکلی را مطرح کردید. گروهی از معماران معتقدند می‌توان به حافظه تاریخی معماری ایران رجوع کرد واز فرم‌های گذشته آن چیزهایی را که جهان به واسطه آنها ما را می‌شناسند استخراج کرد. اخیراً در کارهای یکی از معماران دیدم که در طراحی‌های خود از قوس‌های جناقی استفاده کرده است. بسیار تعجب کردم. این روش از نظر من قابل قبول نیست.
این کار در واقع برخورد سهل‌انگارانه با موضوع و به نوعی تبعیت از راه‌حل‌های ساده است. شاید معمار موفق شود اما من با توجه به دیدگاهی که دارم، هیچ پروژه موفقی ندیده‌ام که با به‌ کارگیری الگوهای قدیمی آن هم به‌طورمستقیم اثری را خلق کرده باشد که در فرهنگ معماری جهان به عنوان یک ارزش مطرح شده باشد. من این روش را نمی‌پسندم و اعتقادی به آن ندارم. به دنبال تغییر زبان معماری گذشته و تولید زبان معماری جدید هستم که بتواند با فضای معماری امروز در ارتباط باشد و معنا پیدا کند. درواقع از همین فرهنگی که در آن زندگی می‌کنیم نشأت گرفته باشد و آن را اعتلا دهد.

REZA DANESHMIR

اجازه دهید به شیوه طراحی شما در پروژه «جام» رجوع کنیم. حرکت شما از فرم به سوی محتوا است یا برعکس از محتوا به فرم؟
قائدتاً در ارزیابی از چند زاویه به نتیجه بهتری می‌توان رسید. در زاویه اول این نکته را درنظر می‌گیریم که تکنولوژی این امکان را به ما می‌دهد تا یک زبان ساختاری پیچیده تولید کنیم و این کار سخت نیست. با استفاده از تکنولوژی روز می‌توانیم از فرم‌های ساده [دوران] مدرنیسم جدا شویم و طرحهای متفاوتی خلق کنیم.
زاویه دوم محیط پروژه است. خیابان شریعتی یکی از ارزشمندترین خیابان‌های قدیمی شهر است. مکان احداث پروژه در کنار پارک شریعتی است. زمین پروژه رو به پارک است. جام مجموعه‌ای از فضاهای تجاری و اداری است. وقتی با توجه به ایده‌های اصلی طراح و ضوابط شهرداری ساده می‌شود، حجمی بلند بالا داریم که رو به پارک ایستاده. مشخص است باید واکنشی نسبت به موقعیت‌ خود نشان دهد. از طرفی علاوه بر اینکه پروژه رو به پارک است، نگاهش به سوی کوه‌های شمال تهران هم کشیده شده است. پس منطقی است بین پارک با بام تجاری و اسلوب عمودی ارتباط برقرار کنیم. رابطه کلاسیک شی و پایه را به هم زدیم و این دو را به گونه‌ای به هم نزدیک کردیم که ماهیت ارگانیک پیدا کند. فضای میانی برج را به عقب کشیدیم تا نسبت به پارک کرنش کند. در واقع ورودی از سوی پارک تقویت شده. سطوح بالا را هم کمی خمیده‌تر کردیم تا نور خورشید از آن بگذرد و همسایه‌های شمالی از نور محروم نمانند. این‌ها تمهیداتی بود که جرم را با محیطش آشنا و با آن ترکیب کنیم.

برج جام

آیا هویت معماری ملهم از شخصیت معمار است یا که نه، بستر تاریخی و فرهنگی که بنا در آن‌ معماری شده مؤثر است؟
اگر به تاریخ معماری یک نگاه تند و گذرا داشته باشیم متوجه خواهیم شد بناها در ابتدا بیانگر یک هویت جمعی بوده‌اند. مانند آثار معماری کلاسیک. آثار معماری کلاسیک چه ایرانی چه غیر ایرانی معطوف به شخصیت معمار نیست بلکه به فرهنگ و تاریخ یک جامعه وابسته است. این روند تا مدرنیسم دیده می‌شود. از مدرنیسم به این سو این فرهنگ جمعی آرام آرام جای خودش را به دیدگاه‌های فردی می‌دهد. دیگر کمتر می‌توانیم آثار معماری را شناسایی کنیم که مرجع آن به غیر از شخصیت معمار باز گردد و بتواند به فرهنگ جمعی جامعه خودش تعلق همه جانبه داشته باشد یا سنبلی از آن به شمار بیاید. وقتی این فرصت پیش نیامد که معمار به اهداف متعالی خود برسد گروهی سعی کردند ارجاعات تاریخی داشته باشند و مجدداً از زبان معماری دوران گذشته بهره ببرند. این ایده نوید می‌داد که بتوان از موتیف‌های تاریخی حوزه‌ای فراتر از فرد را هدف‌گیری کرد. درست به همان شکل که برای معمار کلاسیک امکان‌پذیر بود. اما عملاً‌این اتفاق صورت نگرفت باز هم آثار معماری همان کپی‌کاری از معماری گذشته شد....
احساسم این بود که توقع سنگینی از معماری داریم که بتواند با استفاده از موتیف‌های تاریخی چیزی فراتر از موقعیت کنونی خودش را بیان کند. در نهایت بازهم موضوع قدرت انتخاب معمار از میان موتیف‌های مختلف مطرح می‌شود. این که چرا یکی را انتخاب و دیگری را حذف کرده است پاسخ مستدلی نخواهد داشت. وقتی در فرایند انتخاب و حذف‌ قرار می‌گیریم در واقع از حوزه فهم جمعی خارج و به [سوی] فردیت [معمار] می‌رویم.

خیلی روشن به تأثیر شخصیت معمار و فردگرایی او پرداختید. گروهی از معماران معتقدند با بهره‌گیری از مفاهیم اصیل معماری ایرانی می‌توان رنگ و بوی ایرانی بودن را به طرح‌ها آورد. این عده باور دارند در نظامی معماری می‌کنند که مصادیق معماری ایرانی را میتوان در طرح‌ها لحاظ کرد. به نظر میرسد نگاه کارفرمای شما هم در همین راستا قرار دارد. آیا این متغیر در طراحی پروژه دیده شده؟
تا به حالا با این موضوع مواجه نشده‌ام که کارفرمایی به‌طور مستقیم از من بخواهد در طراحی پروژه به مفاهیم تاریخی معماری رجوع کنم. این امر امکان‌پذیر است. چند پروژه هم کار کرده‌ایم برای مثال در مسابقه‌ای یک پروژه مسکونی را برای اقلیم یزد طراحی کردیم. برایمان بسیار مهم بود که طرح بتواند به محیط و زبان معماری یزد نزدیک شود.
در پروژه‌ای دیگر که زائرسرایی در شهر زیارتی مشهد بود سعی کردیم تجربیاتی در تلفیق زبان معماری قدیمی و زبان معماری امروز داشته باشیم. در واقع نمی‌دانم این پروژه‌ها تا چه اندازه خواهند توانست خودشان را به مفاهیم بی‌زبان نزدیک کنند. و معماری که در این زمینه موفق شده باشد را نمی‌شناسم.

گاهی ما معماران از خود می‌پرسیم که چرا فرم‌ها از بستر زمانی و فرهنگی خود خارج شدند و به این صورت درآمدند؛ به نظر شما برای رویکرد معناگرایانه معمار ایرانی چه اتفاقی افتاده است؟
معنایی که من از طرحم درک می‌کنم یک معنا و مفهوم ملموس است. به دنبال خلق فضایی بودم که با موضوع برج و کاربری اداری تجاری همخوانی داشته باشد. یکی از مهمترین دلیل‌هایی که موجب شد برج حالت کرنش داشته باشد و به عقب برود، این است که حالت دعوت کنندگی داشته باشد و از مردم بخواهد به سوی او حرکت کنند. درست است که مالک برج، بخش خصوصی است ولی چون در مقیاس یک پروژه متوسط، بسیار در دید است باید دین خود را به مردم ادا می‌کرد. آن معنای باز بودن و دعوت کنندگی به بسته بودن و پشت کردن به شهروندان ترجیح داده شد. این حرکت تداعی کننده این است که در بانک ملت پویایی دیده می‌شود.

تلقی من این است که شما یک معمار فرم‌گرا هستید. البته ممکن است در اشتباه باشم. می‌خواهم بدانم فرم‌گرا بودن معمار در تعامل با خلق فضاهایی که قرار است در آن زندگی جریان یابد چگونه است؟ تقدم‌ها در چه ترکیبی با هم قرار می‌گیرند؟
خودم را یک معمار فرم گرا نمی‌دانم. بلکه یک معمار مسلط به فرم هستم. پروژه‌هایی که طراحی می‌کنم اساساً بر پایه فرم نیستند. همیشه سعی می‌کنم از تمام جوانب، چه جنبه ساختاری چه سازماندهی، مسائل پروژه را بررسی کنم. محیط، سرمایه و تکنولوژی و در کل تمام ظرفیت‌های موجود را می‌سنجم. تمام سرنخ‌های موجود من را به خلق یک زبان معماری هدایت می‌کنند که در آن واحد به تمام مسائل پاسخ دهد. تصور می‌کنم یک معمار فرم‌گرا، معماری است که یکی از پارامترها در طراحی نهایی بر سایر پارامترها غلبه می‌کند. همیشه سعی کرده‌ام پارامتری را فدای پارامتر دیگر نکنم و به یک نتیجه نهایی متعادل برسم.

یعنی شما کار را با فرم شروع نمی‌کنید؟
به نظرم بحث فرم بسیار گسترده‌تر از آن چیزی است که ظاهراً به آن پرداخته می‌شود. مقصود بنده از فرم، شکل نیست بلکه شکل‌گیری است. شکل‌گیری بر اساس محتوایی صورت می‌گیرد. ساختار و دیاگرامی دارد. وقتی می‌گویم با فرم شروع می‌کنم به این معنا نیست که آن فرم نهایی است. فرم همواره در تکامل مسیر طراحی دگرگون می‌شود. هرچه قدر هم تاکید داشته باشید فرم را ثابت نگه دارید در پروسه پیشرفت کار آن‌قدر عوامل متعدد در پروژه تأثیر می‌گذارند که فرم هم تحت تأثیر قرار می‌گیرد. اگر معمار با فرم به معنای پوسته ظاهری شروع کرده باشد پروسه آن خود دستخوش تغییرات خواهد شد که معمار از آن افکار اولیه‌اش دور می‌شود. مقصود من از فرم همان دیاگرام یا ساختار اصلی پروژه است.

منبع:
آرونـــا